کتاب پیرمرد از ویلیام فاکنر روایتی از مردی است که کمی بعد از نوزدهسالگی به جرم سرقت قطار به زندان افتاد و سالها بعد وارد ماجرایی هیجانانگیز میشود. اتفاقاتی که در طول زندگی برای او میافتد بسیار تکاندهنده هستند و تراژدی زندگی او را با لحنی صادقانه، در داستانی با شخصیتهای بدون نام بیان میشود. هنگامی که از زندان بیرون آورده میشود تا به قربانیان سیلی عظیم کمک کند، طغیانی از حوادث، احساسات متناقض و ناعدالتی زندگی او را فرا میگیرد.
معرفی کتاب
سیلی وحشتناک رودخانهی میسیسیپی را لبریز میکند و صدها نفر نیازمند کمک هستند. از افراد زندانی میخواهند تا به امداد بروند و تا جای ممکن قربانیانی که در نقاط مختلف اطراف شهر در خطر هستند را نجات دهند. پیرمرد داستان ما مسئول نجات زنی حامله است. به او گفتهاند:« تیرهای تلفن را دنبال کنید و بروید تا به یک پمپ بنزین برسید، سپس به تالابی میرسید که نوک درختانش بلند است؛ زن روی نوک یک درخت سرو گیر افتاده است.» با وجود اینکه بعد از سالها دوباره آزادی را تجربه کرده، حس مسئولیتپذیری او باعث میشود که حتی زندگی خود را برای نجات زن حامله به خطر بیاندازد. بعد از اینکه به زن کمک میکند فرزند خود را به دنیا آورد حالا مسئول است که او را در کمال صحت و سلامت به خشکی برساند. امری که بیش از حد انتظار طول میکشد و همه را به این باور میرساند که دیگر امیدی به نجات هیچ یک از آنها نیست.
گزیدههایی از این کتاب
«زندانی و زن در بلم بودند، در میانه آبراههای آرام و پهنگستر که هیچ کرانه نداشت و بر آن بلم کوچک و تنها به زور اجتنابناپذیر موج به پیش میرفت، و زندانی باز نمیتوانست که به کجا راه میبرد، و از برابر چشمانش شهرهای کوچک و پاکیزه میگذشت که در سایهسار درختان بلوط دستنایافتنی و سرابگونه مینمود و از قرار ظاهر بر تارک آن افق تغییرناپذیر و خیالی بر هیچ استوار بودند. زندانی وجود شهرهای پیش رویش را باور نمیکرد، اصلا آنها را به حساب نمیآورد، چرا که سرنوشتش به شومی رقم خورده بود، و مقصدی در پیش رو نداشت و حالا حتی امید را هم از دست داده بود. گهگاه به زن نظری میانداخت که زانوها را بغل کرده و نشسته بود و تنش به تمامی به مشت گره کرده گندهای شبیه بود و از لب گزیده زیرینش خونابه روان بود. زندانی جایی نمیرفت و از جایی نمیگریخت، و تنها از آن رو به پاروزدن ادامه میداد که تا آن وقت دیری پاروزده بود و گمان میبرد اگر از پارو زدن دست بردارد ماهیچههایش از درد به فغان میآیند.»
دربارهی ویلیام فاکنر
ویلیام فاکنر در نیوآلبانی میسیسیپی در آمریکا به دنیا آمد. او در دانشگاه افسری سلطنتی در تورنتوی کانادا به تحصیل در رشتهی یگان پرواز پرداخت و به عنوان ستوان دومی نائل آمد. همچنین به ایتالیا و آلمان و فرانسه رفت و بعد از سفر به هالیوود شروع به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه کرد. او یکی از برجستهترین نویسندگان آمریکا و جهان است که شخصیتهایی معمولی با داستانهایی خاص خلق میکند. منتقدان آثار او را عظیمترین آفرینش خیالی در ادبیات میدانند. معروفترین رمان او خشم و هیاهو نام دارد که بیشک یکی از برجستهترین آثار ادبی در دنیاست، به طوری که از طرف موسسه کتابخانه نوین ششمین کتاب از مجموعه صد کتاب برتر انگلیسی در قرن بیستم انتخاب شد. کتابهای روشنایی در ماه اوت و گوربهگور هم در همین لیست قرار دارند. او در سال ۱۹۴۳ موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد و در سال ۱۹۵۴ نیز جایزهی پولیتز را از آن خود کرد. فاکنر در سال ۱۹۶۲، به دلیل سکته قلبی در میسیسیپی از دنیا رفت.
خواندن این کتاب به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
سبک منحصر به فرد ویلیام فاکنر شامل جملههای پر جزئیات، پر توصیف و شخصیتهایی مظلوم و عمیق است که تا به حال احساسات افراد زیادی در سراسر دنیا را برانگیخته و به همین دلیل به شهرت رسیده است. تواضع در رفتارهای پیرمرد ثابت میکند که او خود را قهرمان داستان نمیپندارد؛ ولی با این وجود دست از مبارزه برای کمک کردن به زن و دیگر افرادی که میبینند بر نمیدارد. کتاب پیرمرد میتواند دید شما به افرادی که در اطرافتان میبینید تغییر دهد پس به شما پیشنهاد میکنیم خواندن آن را از دست ندهید.
به خواندن ادامه دهید
علاوه بر کتابهایی که در بالا ذکر شد، فاکنر کتابهای معروف دیگری با نامهای کافه پاریس و جنگل بزرگ دارد. همچنین کتاب سرخپوست میرود نیز از این نویسنده موجود است.
مشخصات کتاب پیرمرد:
نام لاتین: Old Man نویسنده: ویلیام فاکنر (William Faulkner) مترجم: تورج یاراحمدی ژانر: داستان تعداد صفحات: ۱۴۰