کتاب منظری به جهان نوشتهای از جان چیور، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که به ترتیب زندگی بهترین نسل بشر را نشان میدهند. نویسنده در مقدمهی کتاب میگوید: «نویسنده راه رفتن را خودش خامدستانه آموخته، خودش یاد گرفته چطور کراوات ببندد، عاشقی کند، با چنگال نخود بخورد. او در یادگیریهایش تنها و مصمم است. و من در این راه بیتجربگی و کوتاهی کردهام، گاهی از خودبیخود و گاهی کندذهن میشدم و تقریبا همیشه ناشی باقی ماندم. حتی گلچین کارهای ابتدایی نویسنده نمایش عریان سرگذشت تقلاهایش در آموختن عشق و تدبیر است.»
معرفی کتاب
هر نویسنده میتواند به بهترین نحو آثار خود را توصیف کند؛ نویسندهی کتاب منظری به جهان میگوید: «این داستانها از زمان پایان خدمتم در ارتش اواخر جنگ جهانی دوم آغاز میشوند و تا آنجا که حافظه یاریام میکرده به ترتیب زمانی چیده شدهاند و ناپختهترینها را حذف کردهام. این داستانها گاه داستان جهانی گمشدهاند، زمانی که شهر نیویورک از درخشش رودخانه سرشار میشد و میتوانستی از رادیوی گوشهی لوازمالتحریرفروشی به قطعهی بنی گودمن گوش بدهی، دورانی که تقریبا همه کلاه سر میگذاشتند. اینجا آخرین نفر از نسل کسانی را میبینی که پشت هم سیگار میکشیدند و دنیا هر صبح با صدای سرفهی آنها بیدار میشد، همانها که در مهمانیهای کوکتل سنگبارانشان میکردند، همانها که رقص پای قدیمی «کلیولند چیکن» را هنوز بلد بودند، با کشتی به اروپا سفر میکردند، و حسرت عشق و خوشبختی از دست رفته را میکشیدند، آنها که خدایشان به کهنگی خدای من و شما بود – حالا هر که میخواهید باشید. در این میراث باقیمانده، عشق به نور را میجویم و مصر به یافتن تسلسلی اخلاقی در جهانم.»
گزیدههایی از این کتاب
«شب بعد مشتاقانه بیرون رفتم، خیلی زودتر از هشت آنجا بودم اما نیامد. بیفکر نبود، میدانستم، و نمیخواست عمدا ناامیدم کند. حتما دوباره به دردسر افتاده بود، چطور میتوانستم کمکش کنم؟ چطور با او حرف بزنم؟ فکر کنم محل زندگیاش را بلد بودم. بوهایش را میشناختم، تابلوی کپی ونگوک، و جای سوختگی سیگار روی میز آن انتها، اما به هر صورت اتاقی در کار نبود، نمیتوانستم پیدایش کنم. فکر کردم بروم کافههای مجاور را ببینم، اما هنوز آنقدرها هم عقلم را از دست نداده بودم. شب بعد هم منتظرش ماندم. وقتی نیامد بیشتر نگرانش بودم تا عصبانی، چون میدانستم چه کودک بیپناهی است. شب بعد باران گرفت و میدانستم نمیآید چون بارانی نداشت. خودش گفته بود. بعد روز بعد شنبه بود و فکر کردم شاید آمدنش را تا دوشنبه به تعویق بیندازد چون برنامهی اتوبوسها و قطار آخر هفته خیلی نامنظم است.»
خواندن این کتاب به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
این مجموعهی داستانهای کوتاه میتواند برای همه سرگرمکننده باشد. با وجود فضای تاریکشان، داستانهای کتاب منظری به جهان نبوغ نویسنده در نوشتن را نشان میدهند. جذابیت این داستانها در این است که شما را به پایانی غیرمنتظره و هیجانانگیز هدایت میکنند و تفاوت آنها موجب میشود که نتوانید هیچکدام را پیشبینی کنید. به شما پیشنهاد میکنیم روزی یک داستان از این کتاب را بخوانید و از رمز و رازهای آن لذت ببرید.
به خواندن ادامه دهید
از آثار دیگر جان چیور میتوان به کتاب کنار رودخانه و یک داستان دیگر و کتاب اقیانوس اشاره کرد. همچنین کتاب مزایای منزوی بودن از استیون چباسکی را به شما پیشنهاد میکنیم.
مشخصات کتاب منظری به جهان :
نام لاتین: John Cheever’s stories نویسنده: جان چیور مترجمان: فرزانه دوستی و محمد طلوعی ژانر: داستان کوتاه تعداد صفحات: ۲۱۴