شما به اندازهی کافی فیلم دیدهاید که بتوانید نکاتی را در آنها متوجه شوید. به طور مثال هر بار که یک صحنهی تعقیب و گریز در محلهای بیگانه و غریب رخ میدهد، یک سبد میوه واژگون میشود یا هر جا که قهرمان فیلم یک نگهبان ارتش آلمان نازی را از پای درمیآورد و یونیفورم او را به تن میکند، آن یونیفورم درست اندازهی اوست و یا اگر تمام کاراکترهای فیلم احمق نبودند داستان فیلم در عرض پنج دقیقه به پایان میرسید. همهی اینها چیزهایی هستند که در این کتاب گردآوری و سازماندهی شدهاند. درواقع طرح داستانی احمقانه آغازگر کل این قضیه بود. این نظریه توسط یک نویسندهی داستانهای علمی/ تخیلی به نام جیمز بلیش مطرح شد و روش خوانش من را برای همیشه تغییر داد. حتی شاید همین موضوع بود که من را در مسیر تبدیل شدن به یک منتقد فیلم هدایت کرد و به این نتیجهی حیرتآور رهنمون شد که همیشه فیلمها و کتابهایی را ترجیح دادهام که شخصیتهای آن در بیشتر موارد دستکم به اندازهی من زرنگ و باهوش بودهاند.