کتاب نگهبان زمان، داستانی شگفتانگیز، اثر میچ آلبوم است که پرسشبرانگیزترین مسئلهی نوع بشر را مورد انتقاد و بررسی قرار میدهد. شما چه از زمان میدانید؟ اینکه در چه هنگامی هستیم الآن؟ اینکه چطور اختراع یا کشف شد؟ یا اصلا تا به حال به آن توجه نکردهاید؟ نویسنده، کتاب نگهبان زمان را به این خاطر نوشتهاست که توجه افراد بیشتری را به این مقولهی مهم جلب کند. او از قوهی خیال خود استفاده میکند تا داستانی شبههواقعی سر هم کند؛ برای توضیح بهتر زمان، از پیدایش تا اتمامش. او با ظرافت هرچه تمامتر به نقل قولها، و روایتهای گوناگون و البته، موازی داستان خود میپردازد تا ما با اشتیاق و علاقهی بیشتری به زمان فکر کنیم. به چیستی آن، و چیزهایی که پست پردهاش نهفته است. خواندن این کتاب به همهی کسانی که وقتشناس هستند توصیه میگردد. نه برای بهبود برنامهریزیشان، برای اینکه بدانند چه گوهر نایاب و سختیکشیدهای در دستانشان است.
از متن کتاب نگهبان زمان
«ویکتور منتظر ماند. ماه دسامبر، یعنی چند هفته قبل از آخرین کریسمسش بود و تصمیم گرفته بود برای خودش یک ساعت بخرد. او میخواست از مسئولسن مرکز سرمازیستی بخواهد در لحظهای که او را منجمد میکنند، ساعت را از کار بیندازند. میخواست وقتی به دنیای جدید برگشت دوباره این ساعت را به کار بیندازد. کارهای نمادینی مثل این را دوست داشت.» «وقتی به دنبال شلوار جین مشکی میگردد، به جای شلوار، اولین ساعت مچیاش را در انتهای کشو پیدا میکند. یک ساعت زرشکی مدل سوآچ با بند پلاستیکی. این ساعت هدیهی پدر و مادرش برای تولد دوازدهسالگی او بود. دوماه بعد آنها طلاق گرفتند. مادرش از طبقهی پایین فریاد میزند: «سارا!» سارا جوابش را با فریاد میدهد: «چیه؟» سارا بعد جدایی پدر و مادرش، پیش مادرش، لورین، ماند که همهی مشکلات زندگیشان را تقصیر همسر سابقش، تام، میدانست.»
بعد از تمام این قصهها
میرسیم به دلیلی که چرا این کتاب نگهبان زمان زیبا و خواندنیست. از نحوهی روایتش شروع میکنیم. میچ آلبوم، تمام این داستان را به گونهای نقل کرده که انگار همهچیز در قبل اتفاق افتادهاند. و او دارد به ما گزارشی از شرح وقایع پیشین را میدهد که بدانیم و تصمیم بگیریم. جملات ماضی و مقطع، ادامهندادن مطالعهی این کتاب را برای ما از هرچه هست دشوارتر میکند. و اما خود داستان کتاب نگهبان زمان. نویسنده تخیل کرده است که کسی وجود دارد که به تنبیهی که خالقش برایش در نظر گرفته است، در غاری دور و تنها افتاده، جاودان، و بسیار شنوا. او همهی درخواستهای انسانها را که با عجز و لابه تمنای زمان بیشتر میکنند را میشنود و هیچ کاری از دستش ساخته نیست. تنها ساعتی دارد که برایش تیک و تاک میکند و زمان بیانتهایش را میشمرد. شخصیتهایی در کتاب داستان نگهبان زمان، دنبال میشوند که در جایی به یکدیگر گره میخورند. و گره از کار هم میگشایند. اینها تنها گوشهای از عواملی هستند که کنجکاوی ما را برای دانستن و خواندن مابقی داستان، مدام، برمیانگیزند.
مشخصات کتاب نگهبان زمان
نویسنده: میچ آلبوم مترجم: مریم اصغرپور زبان اصلی: انگلیسی ژانر: رمان خارجی تعداد صفحات: 247