داستان از آنجا شروع میشود که همه فکر میکنند در یک سانحه هوایی که در هیمالیا رخ داده است چنگ چونگ چن جانش را از دست داده اما تنتن این موضوع را نمیپذیرد و راهی سفر به مقصد تبت میشود. او در هنگام سفر خود به همراه میلو و کاپیتان هادوک به محل سقوط هواپیما میرود و به کمک میلو، سعی میکند ردپای چنگ را پیدا کند که در این هنگام غاری را مییابند که روی سنگی در آن، چنگ نام خود را حک کرده است.
آنها پس از گیر کردن در طوفان، با شمایل مرموزی برخورد میکنند که شبیه به یک انسان است. آنها فکر میکنند او یتی، غول مرموز کوههای هیمالیا بوده است.